وقتی برای آخرین بار به حرم می‌روی و زیارت وداع را می‌خوانی، بغض سنگینی گلویت را بسته و اشک هایت اذن دخول به حرم را زمزمه می‌کند. اشک‌هایت هم نمی‌توانند بغض پر از اندوه گلویت را باز نماید و لب هایت نیز یاری نمی‌کنند. گویی پاهایت را یارای رفتن نیست و نمی‌توانی دل از آنجا برداری. آنگاه با حسرت و اندوه زمزمه می‌کنی، خوش به حالت مدینه که تا ابد پذیرای کبوتران عاشقی هستی که عاشقانه قدم به خاکت می‌گذارند.

خوش به حالت مدینه که برای همیشه کسانی را در سینه ات جای داده‌ای که دل همه ضریحشان، فلک گنبدشان، ستارگان شمع و چراغ ضریحشان و فرشتگان خدا خادمین حرمشان هستند.

مدینه تو گلزار گل‌هایی هستی که همگی عاشقانه به آشیان نور پرواز کردند. عطر گل‌هایت خوشبوترین عطرها، خاکت پاکترین خاک‌ها و شب هایت غریب‌ترین شب هاست.

با خود در لحظه آخر سفرت در مدینه زمزمه می‌کنی یا فاطمه زهرا ما می‌رویم در حالی که عقده از دل نگشودیم. می‌رویم، ولی دلمان آکنده از غم‌های مدینه و غربت اهل بیت است. اشک هایت امانت نمی‌دهند. آیا باز هم مدینه را خواهی دید؟ از این پس هرکجا بروی آنجا را مدینه می‌بینی.

کاروان مدینه را به قصد مکه ترک می‌کند نوحه‌ وداع با مدینه فضای دل انگیزی را میان کاروان به وجود آورده است. در مسجد شجره حال و هوای دیگری است. دیگر از آن اندوه و غم خبری نیست. اینجا همه یکپارچه سفید پوشیدند و یک صدا ندای لبیک، اللهم لبیک را به زبان جاری می‌کنند. با هر لبیکی که از زبان جاری می‌کنی، گویی هر لحظه دیدار با معبود نزدیک‌تر می‌شوی، صدای تپش قلبت شدیدتر از ثانیه شمار ساعت است.

عصر روز یکشنبه مورخ 1402/3/14 رأس ساعت 16:00 لحظه وداع با مدینه شهر پیغمبر فرارسید . زائران با بغض در گلو و اشک چشم در لحظات پایانی اقامت در مدینه منوره ، با نوای گرم مداح و ذاکر با صفای اهل بیت ( ع ) ، جناب آقای حاج عباسعلی آقادادی با شهر مدینه ، به سمت مسجد شجره به منظور محرم شدن و عزیمت به شهر مکه مکرمه ، وداع نمودند .

ارسال پیام بسته است.